هفت طریق یکی
در روح … میتوان هفت ناحیه را متصور شد. پس اگر شعور هفت نوع است، دانایان نیز به طور کلی هفت گروهاند…
… تعالیم و جریانهای آموزشی مختلفی که با مرکزیت قطب الهی در کشورهای مختلف وجود دارد، اسامی مختلفی دارد، که ظاهراً همۀ این تعلیمات از یک نگاه با عنوان الاهیسم شناخته میشود. الاهیسم ارتباطی با ادیان نداشته و جایگزین هیچ دین خاصی نیست بلکه در آن بر عمل به کتاب مقدس هر دین و توجه هرچه بیشتر به یگانهپرستی و تسلیم در برابر خداوند تأکید میشود…
(از متن درختی با دوازده شاخه)
به روايت يكی از شاگردان استاد ایلیاما
تعليمات الاهيسم در ايران و خاورميانه براي اولين بار توسط ايلياما بيان میشد اما بنيانگذار اين تعليمات تا آنجا که ما میدانيم ايليا نيست بلکه ايلياما يکي از راويان اصلي الاهيسم بود و آموزههای بنيادی الاهيسم را در قالبها و به شيوههایی هماهنگ با شرايط اين عصر تفسير و تبيين کرده بود. پيش از ايلياما، معلم الاهيسم استاد معظم يحيی روح الله بود و ايشان مستقيماً به بعضي ديگر از شاگردان خود، الاهيسم را آموزش داده بودند. بعضي از اين افراد عموماً با استاد در ارتباط بودند و تفسير و روايت ايشان را بعنوان تفسير کامل و روايت عالی قبول داشتند. عدۀ ديگری نيز آموزههاي الاهيسم را از حضرت استاد روح الله، در نقاط مختلف دنيا دريافت کرده بودند که بعضی از آنها دارای معروفيتی جهاني هستند. در آنجا ايشان را به نام روح الله نمیشناختند بلکه استاد معظم يحیی روح الله در نقاط مختلف دنيا دارای اسامی متعددی بودند مانند ديويد هيوم و دهها اسم ديگر. گاهي نيز به ايشان ماها يا باباجی يا ماهاآواتار میگفتند.
کتابهای زيادی طي دهههای گذشته و قرن اخير دربارۀ استاد معظم يحیی روح الله توسط اساتيد معنوی نوشته شده است با اين تفاوت که اسامی مورد اشاره در اين کتابها که همگی مشخصات و ويژگيهای يک فرد واحد را بيان میکنند، يکسان نيست. فيلمهایی نيز به روايت از بعضي از بزرگان دربارۀ ايشان وجود دارد… حتي اين معلوم نبود كه «ماها» اولين معلم و بنيانگذار اين تعليمات كامل و جامع باطنی باشد. الاهيسم معلمان بزرگي در طول تاريخ داشته است و خود عبارت الاهيسم در قالب كلمات مختلفي عرضه شده است. اما در هيچ يک از متون مادر الاهيسم بطور مشخص و دقيق از اولين بنيانگذار الاهيسم سخني به ميان نيامده است بلكه آدرسها به گونهاي است كه حتی مثلاً وقتی كه دربارۀ بزرگان اين مكتب باطنی يا حتی «ماها» صحبت میشود به دليل ويژگيهایی مانند گمنام بودن و حفظ اسرار، گاهی اين افراد و معلمان بزرگ در هالهای از ابهام حضور مييابند و حتی يک ذهن بدبين ممكن است تصور كند كه بعضی از آنها فاقد وجود تاريخی هستند مانند همان نظريۀ تاريخي كه عيسي مسيح را نه يك شخص واقعي بلكه صرفاً يك رويا و اسطوره ميداند. نظريهای كه در قرن اخير در ميان اكثر روشنفكران مسيحی شايع است.
ظاهراً الاهيسم جرياني بود به موازات جريانات ديگري مانند يوگا، فالون گنگ، شمنيزم، ساينتولژی، تي ام، تانترا، اکنکار و صدها جريان معنوی ديگری که بسياری از آنها امروز هم وجود دارند و گفته میشود که تعداد همۀ آنها بيش از شش هزار جريان معنوی است اما به دلايل زيادي الاهيسم با اين جريانات قابل مقايسه نيست از جمله اينکه الاهيسم دارای هستههای بنيادی کاملاً متفاوتی و من جمله اصل توحيد (لااله الا الله) و ساير اصول آسمانی است. بر حقانيت همۀ اديان هدايت کننده و خداگرا صحه میگذارد و در عين حال خود را يک دين يا مذهب يا فرقه نمیداند بلکه در گرايش خداگرایی خلاصه میشود. الاهيسم يک مكتب باطنی است و ارتباطی با دين و مذهب ندارد بلكه دينداران را به پيروی كامل و هوشمندانه از دين خود توصيه میكند…
ما مخالف جريانهای وارداتی (اكنكار، يوگا، شمنيزم و غيره) نبوديم بلكه روش ما پيوند و جهتدهی توحيدی بود. پديدهای مانند يوگا يا موارد مشابه به پديدهای جهاني مبدل شده بود. اينها واقعياتی غيرقابل انكار و اجتنابناپذير بودند. انكار كردن پديدههای واقعی مخصوصاً جهانی عملاً امری امكانناپذير است. بنابراين ما به جای انكار اين جريانات از چند طريق عمل میكرديم:
يک. آشكارسازی جذابيت و عظمت تعاليم الهی و كلام خدا.
دو. الهیسازی جريانات. يعني سعی ميكرديم اين جريانات را با توجه به كلام خدا هر چه بيشتر اصلاح كنيم و جهت آنها را در مسير خداگرايي تغيير دهيم.
هنرهای ماورايی، روشهای NX، فنون باطنی و طرق روح زايي چيزي نبود جز تفسير معنوي و كاربردهای باطني كلام خدا بويژه مفهوم تسليم الهی. هستۀ اصلي تعليمات اكنكار كه داراي گسترش جهانی است پرواز روح است. ما در هنرهای ماورایی هم هنر پرواز روح داريم اما آنچه در الاهيسم و هنرهای ماورایی گفته میشود مو به مو و ذره به ذره بر اساس كلام خدا و كتاب خداست. از طرفی كارایی و توانمندي روشهای بكار رفته در الاهيسم، با آنچه بعنوان مشابه در مكتبهای ديگر است واقعاً و به شد غيرقابل مقايسه است. اين دو حيطه مثل تفاوت شخم زدن يك زمين با گاوآهن در مقايسه با شخم زدن آن با تراكتور است. مثل تفاوت هواپيماي فوق مدرن با هواپيماهاي ابتدایی در جنگ جهاني دوم است. بعنوان نمونه تفاوت بين آموزههای نشانهشناسی در الاهيسم با آنچه در شمنيزم ديده میشود فرق بين مشعلی بزرگ و فروزان است با نور يك شمع. به اين دليل دربارۀ نشانهشناسي، شمنيزم را مثال میزنم چون شمنيزم اوج و قلۀ تعليمات نشانهشناسی باطنی است. يا آنچه بعنوان رؤيابينی در الاهيسم مطرح است با مثلاً مكتب رؤيابينی تبتی كه سبكی شاخص محسوب میشود، قابل مقايسه نيست كه البته هر كدام از اين موضوعات در جای خود و به صورت تخصصي و طي كتابهايي مورد بحث قرار گرفته است. مثلاً با مطالعۀ كتاب مكتبهای رؤيابينی كه توسط محققی برجسته در زمينۀ علوم باطنی تأليف شده است به سادگي به تفاوت فوق العادهای كه بين مكتبهای رؤيابينی و رؤيابينی الاهيسمی وجود دارد پی میبريم.
الاهيسم تنها بر كليات و اصول اساسی كلام خدا تأكيد دارد. بر خداگرایی، تسليم الهی، توجه به خداوند و عشق الهی.
…
در آن سالهای دورتر در کنار تعليمات اصلی و اساسی ايلياما که همان تسليم الهی و تفکر متعالی بود، ما بعنوان تمرين و تجربههای عبوری، برخي از روشهای باطنی و فنون مربوط به آنها را هم تجربه میکرديم. عنوان اين دوره از آموزشها «دورۀ نجومی» بود که به صورت ناآشکار و تقريباً محرمانه آموزش داده میشد. دورۀ نجومی اسمی بود که بعدها روی آن گذاشتيم. وقتي که به دورههای تعليمات عمومی استاد دورۀ خورشيدی گفته شد، اسم اين دوره هم نجومی شد. تنوع روشها و فنونی که در دورۀ نجومی آموزش داده میشد بسيار بالا و جذابيت و کششی که عليرغم سختيهای فراوان، در آنها وجود داشت بسيار زياد بود. روشهایی که در دورۀ نجومی آموزش داده میشد به هفت شاخۀ کلي تقسيم شده بود و هر طيف از کارورزان باطنی يکي از اين شاخهها را تمرين و تجربه میکردند. ايلياما عموماً به سرشاخهها و مربيان اصلی آموزش میداد و جز بنابر ضرورت، ارتباطی (از اين زاويه) با بقيه نداشت. حتی بعضی از کارورزان باطنی ايلياما را بعنوان معلم اصلی نمی شناختند و همين زمينهاي را فراهم ميکرد تا در مواقع خاصي ايلياما خودش به آزمون آنها دست بزند. پايين بودن سن ايلياما و ناشناس بودن او برای بعضی از کارورزان، شرايط را برای اين کار مناسبتر میکرد…
(از کتاب آمین، جلد اول)
وبسایت رسمی استاد ایلیاما (توسط شاگردان اداره میشود)
…
در روح … میتوان هفت ناحیه را متصور شد. پس اگر شعور هفت نوع است، دانایان نیز به طور کلی هفت گروهاند…
میخواهیم بدانیم داشتن معرفت باطنی و شناخت موضوعات آن چه ارزشی دارد و به چه نتایجی منجر میشود. در این گفتار به برخی از پیامدهای شناخت باطنی اشاره میکنیم.
قربانی یک آیین اسراری دارد که مشابه علم و تکنولوژی است. یک سیستم کاملاً تخصصی و بسیار کاراست؛ که برای همۀ خواستهها در هر سطحی ظرفیت و کاربرد دارد.
نمونههایی از کاراییها و کاربردهایی که محصول تفکر و تحقیق پیرامون معجزات و اعمال خارقالعاده بوده است.
از جلسات تمرین واقعهشناسی الف) در این آنالیز و بررسی وقایع از عملیترین قصدهایی که داریم عبارتند از: یک. دسترسی به مفهومی عملی و عملیاتی از چگونگی واقع شدن این نوع اتفاقات.(۱) حتی کمترین ذرۀ ممکن. حتی گردهای از اسرار عملی وقوع آن؛ تا بتوانیم از این ذره و گرده در جهت تحقق قصدهای خود استفاده…
مهم چیزیست که میدان شدید و بیانگر آن میگوید، حتی اگر بر خلاف موجودیتهای حتمی یا ناموجودهای حتمی باشد.