تاویل‌های آمینایی رؤیا

تأویل‌های آمینایی (۹)

… در این فصل از کتاب(۱) می‌خواهیم بدانیم که چگونه هر نوع از رؤیاهای تأویلی (و…) قابل تبدیل به عملیات است. می‌خواهیم بدانیم در مقابل انواع معلومی از رؤیاها (صرفاً خواب‌های تأویل‌پذیر) عملاً چه کار باید بکنیم و واکنش اجرایی ما به این نوع از خواب‌ها (که مختلف هم هستند) چه باید باشد؟…

در این کتاب سعی کردم الگوهای مختلف تأویلات آمینایی را بویژه بر اساس رؤیاهای بزرگ و اصلیِ تعدادی از مشاهیر جهان و از شخصیت‌های معروف تاریخی توضیح دهم؛ چگونه انسان‌های بزرگ با تأویل رؤیای خود توانستند به بالاترین قله‌های موفقیت (در رشتۀ مربوطه) دست یابند و چطور برخی از آنها با تأویل اشتباه، بهترین فرصت‌های زندگی‌شان را از دست دادند؟ البته گزارش‌هایی که در دسترس وجود دارد، ناقص و محدود است. از طرفی در زندگی این بزرگان تاریخی گاهی از رؤیا و یا عمل به رؤیاها صحبتی به میان نیامده. در عوض از نشانه‌ها و وقایع صحبت بوده که جداگانه در مبحث نشانه‌شناسی و تقدیرنویسی وقایع (خارج از این کتاب) به آن پرداخته شده… در فصل آخر کتاب سعی بر این بوده که همۀ الگوهای تأویل‌سازی آمینایی را در مجموعۀ کتاب‌های مقدسِ ادیان مختلف و بویژه کتاب مقدس (عهد قدیم و عهد جدید) بصورت یکجا و متمرکز بازیابی و تبیین کنم…

از شرح زندگی بیش از ۲۱۰۰ تن از چهره‌های مشهور تاریخ (و معاصر) در زمینه‌های مختلف، کمتر از ۶۰۰ رؤیا (با قابلیت تأویل‌سازی) استخراج شد و این خود نشان می‌دهد که اکثر بیوگرافی‌ها و شرح زندگی‌ها ناقص و ناکافی است، چون در بسیاری از آنها ظاهراً هیچ خبری از رؤیاها وجود ندارد که این (به عنوان واقعیت) بعید به نظر می‌رسد…

در نوشته‌های قبلی هشت نوع رؤیای تأویل‌پذیر را با ذکر مثال‌های تاریخی و غیرتاریخی توضیح دادیم که هر نوع (از رؤیاهای اینچنینی) را چگونه باید تأویل کرد؟ تأویلی از نوع اجرایی‌سازی… در این قسمت می‌خواهیم به فرمول دیگری برای تأویل‌سازی و عملیاتی کردن رؤیاها نزدیک شویم.

چکیدۀ نهمین روش از تأویل آمینایی، تأویلی بر اساس محیط شدن بر رؤیا است. به تماشا نشستن و به تماشا گذاشتن رؤیا؛ در مقابل این نوع رؤیای تأویلی باید به شرح و آشکارسازی داستان‌های نهفته در آن بپردازیم: نه تنها برای خودمان بلکه برای جهان. این هماهنگ‌ترین و اصلی‌ترین واکنش (تأویل‌های آمینایی نوع نهم) است…

این مهم‌ترین قسمت فرمولی است که می‌خواهیم دربارۀ آن حرف بزنیم. چکیدۀ روش است با آنکه فاصلۀ زیادی با شرح الگو و توضیحات فرمول دارد. همان روشی که در سایر متون تأویلات آمینایی بنا بر آن عمل می‌شود… بهتراست قدم به قدم جلو برویم. این البته تنها یک ترجیح نیست بلکه ضرورت است و بدون رعایت آن امکان حرکت هماهنگ با جهان وجود ندارد. اگر رؤیاپژوه یا کلاً فرد آگاهی‌جو اشارۀ اصلی را نمی‌گیرد نباید اصراری به ادامه داشت. باید فرصت داد و صبر کرد. نتایج و نشانه‌ها را دید و اگر همه چیز نسبتاً هماهنگ شد، آنگاه ادامه داد…(۲)

قبل از شرح الگوی نهمِ تأویل آمینایی، یکی از رؤیاهای (کلاسیک شدۀ) این حوزه را بعنوان نمونۀ متناسبِ کالبد‌شکافی تأویلی رؤیا ذکر می‌کنم. درک ساختار و چگونگی عملیاتی‌سازی این رؤیاها می‌تواند فهم و تسلط در بکارگیری الگوی نهم (از تأویل آمینایی) را آسان و هموار کند. رُمان‌های سه‌گانۀ «هجوم مغولان» یکی از آثار ادبیات کلاسیک اتحاد جماهیر شوروی سابق است و به اکثر زبان‌های دنیا ترجمه شده. نوشتن این رمان‌های سه‌گانه مهم‌ترین سال‌های زندگی واسیلیان را بخود گرفت و ۲۰ سال طول کشید. او برای نوشتن این رمان‌ها به کشورهای مختلفی از جمله ایران سفر کرد… اما چطور شد که واسیلیان دست به خلق این آثار و تلاش‌های موفقیت‌آمیز مرتبط با آن زد؟ واسیلیان چند رؤیا و نشانه را نقل می‌کند که او با کنار هم گذاشتن این رؤیاها و نشانه‌ها به این تصمیم نهایی رسید که باید دربارۀ چنگیزخان و مغولان تحقیق کند و بنویسد.

شاید این خواب واسیلیان که در چند جای مختلف آن را نقل می‌کند و تأکید بیشتری بر آن (در مقایسه با رؤیاهای خود و چند تن از نویسندگان بزرگ) دارد، واقعاً مهم‌تر از دیگر اجزای پازل او باشد.

واسیلیان راز تألیف این مجموعه رُمان‌ها را چنین توضیح می‌دهد:

«چرا من از میان استیلاگران بزرگ آسیا بویژه چنگیزخان را برگزیدم و سیمای او را چگونه و بر چه اساسی مجسّم ساختم؟ سبب آن یک تصادف بود: شبی در خواب دیدم که چنگیزخان جلوی درِ یورت خود نشسته است. این یورت از خیمه‌های معمولی صحرانشینان توانگر بود که قالی‌های رنگین آن را زینت می‌داد. چنگیزخان روی پاشنۀ پای چپ نشسته بود و زانوی راست را در بغل داشت. او مرا به نشستن در کنار خود خواند و صحبت ما گُل انداخت. 

ناگاه به من گفت: بیا با هم کشتی بگیریم.

من گفتم: آخر تو از من زورمندتری! 

در جوابم گفت: باشد. آزمایش می‌کنیم. 

ما به آیین روسی دوالِ کمر هم را گرفتیم و در حالی که به نوبت پاها را جابجا می‌کردیم به کشتی پرداختیم. ناگهان من احساس کردم که او با بازوی نیرومند خود پشت مرا در هم می‌فشارد و کم مانده است که مهره‌های پشتم را خرد کند. در عالم خواب با خود می‌گفتم: چاره چیست؟ چگونه خود را برهانم؟ هم اکنون مرگ و ظلمت فرا می‌رسد ولی فکر خوبی به خاطرم رسید و با خود گفتم: من الان به او نیرنگ می‌زنم. آخر این‌ها همه در عالم خواب است و من باید هر چه زودتر بیدار شوم. آنگاه تلاش کردم و از خواب بیدار شدم. از آن هنگام تصویر زنده‌ای از چنگیزخان به دست آوردم و بر آن شدم تا در بیداری با او دست و پنجه نرم کنم و بدین منظور با نهایت دقت به مطالعۀ منابع و مدارک تاریخی دوران او پرداختم.»

این رؤیا را چگونه باید تأویل کرد؟ کاری که واسیلیان می‌کند (از جمله) تأویلِ درست آنست: نمی‌دانم آیا او را کسی راهنمایی کرد و از کسی مشورت گرفت یا اینکه خود او تصادفاً به این نتیجه رسیده که یکی از مأموریت‌های اصلی زندگی‌اش آنست که باید دربارۀ هجوم مغول‌ها و زندگی چنگیزخان بنویسد. در هر صورت او یکی از افراد موفق زمان خود (در زمینۀ ادبیات و رمان در اتحاد جماهیر شوروی) به حساب می‌آید و باید گفت واکنش مناسبی نسبت به رؤیایش داشته است.

خواب می‌بیند که با چنگیزخان مغول در حال کشتی گرفتن است. وقتی این جدال به مرحلۀ خطرناک و کشنده‌ای می‌رسد، او معادله را به هم می‌ریزد و از جهان رؤیا می‌گریزد. تأویل این رؤیا هم به همین صورت رخ داده. او در واقع در همۀ سال‌های بعد به کشتی گرفتن با چنگیزخان ادامه می‌دهد اما چون میدان را عوض کرده، این کشتی به صحنۀ رمان‌های او بازمی‌گردد. واسیلیان سال‌ها با موضوع چنگیزخان دست‌و‌پنجه نرم می‌کند. سال‌های زیادی از عمرش را از طریق افکار و تصوّرات و کلماتش با چنگیزخان کشتی می‌گیرد. سعی می‌کند با قلم و کتاب‌هایش به نبرد او برود اما ناخواسته تقریباً همان وقایعِ رؤیا تکرار می‌شود. رمان‌های واسیلیان، بی‌آنکه بخواهد، چهرۀ مقتدر و (از این نظر) جذابی از چنگیزخان خلق کرده است. تأویلی مرتبط با همان صحنه که چنگیزخان کمر او را تا مرز خرد شدن فشار می‌دهد… البته نقاط کلیدی دیگری در این رؤیا وجود دارد. چنگیزخان در رؤیا «روی پاشنه پای چپ خود نشسته بود و زانوی راست خود را در بغل داشت»، کشتی به سبک دوال، کنار یورت و …

یک مرور متفاوت دیگر: واسیلیان در رؤیایش به اوج فشار می‌رسد. مغز و ذهنش به او یادآوری می‌کند که این خواب است و برای رهایی از فشار بیدارش می‌کند. اما از نظر دانش رؤیابینی این رؤیا، تقدیر واسیلیان را نشان می‌دهد: رو در رویی با چنگیزخان در زندگی (توضیح: دیگر رؤیاها و نشانه‌های نقل شده از واسیلیان و پدر او موضوع را از این هم روشن‌تر می‌کنند)، پاشنۀ پا، زانو، کنار یورت و …

بنابراین واسیلیان در عالم بیداری همان رؤیا را با چند تبدیل به منصۀ ظهور می‌رساند. او ناگهان از رؤیا خارج و بیدار شد. پس باید با آگاهی و نظاره بر رؤیایی که دیده است، به زندگی ادامه دهد؛ پس سال‌های بعدی را به تماشای زندگی چنگیزخان و مغولان می‌پردازد (از طریق قلم و تحقیقاتش) و این را به واسطۀ انتشار رمان‌هایش در معرض تماشای مردم جهان و تاریخ هم قرار می‌دهد. آنها به آیین روسی دوال کمر هم را می‌گیرند و کشتی را اینطور شروع می‌کنند… بنابراین واسیلیان در بیداری، کتاب چنگیزخان (و هجوم مغولان) را به زبان و روشی روسی و نه زبان‌های شرقی که خود در آنها متخصص است، می‌نویسد. واسیلیان می‌گوید «از این رؤیا به بعد تصویر زنده‌ای از چنگیزخان به دست آوردم» و همین تصویر زنده است که طی بیش از بیست سال، قوۀ محرکۀ واسیلیان برای نوشتن دربارۀ چنگیزخان و مغولان است.

او رمان‌های دیگری هم نوشت اما با توجه به رؤیاهای دیگری که می‌گوید روابط جالبی میان این رمان‌ها و خواب‌هایش وجود داشته است.(۳)

احتمالاً همین موضوع ایوانوویچ واسیلیان را علاقمند می‌کند که به رابطه میان کارها (و زندگی) بسیاری از بزرگان معاصر و تاریخ جهان با رؤیاهای خاصی که دیده‌اند، بپردازد…

از کتاب رؤیابینی الاهیسم (جلد سوم) 

نویسنده: پِریا (شباب حسامی)

پیوست‌ها:

۱. رؤیابینی الاهیسم (جلد سوم)

۲. استخراج از از مقالات فصل اول کتاب رؤیابینی الاهیسم (جلد سوم)

۳. برخی از رُمان‌های گئورگی ایوانوویچ واسیلیان: چنگیزخان، با تو، به سوی آخرین قلزم، اسپارتاک، آتش تپه‌ها، آهنگران اورال و …