انبیاء دروغین در زمان ما
همیشه و در طول تاریخ کسانی و حتی سیستمهایی بودهاند که در عین اینکه رابط میان جویندۀ نور و خورشیدهای زنده [میان ارواح بزرگ و پیروان ایشان] بودهاند اما به نام خدا و مقدسات و از آنجا که رابط بین این دو بودهاند، مانند دزدان سر گردنه عمل کردهاند. این افراد، مصداقهایی از همان کسانی هستند که منافق نامیده شده و در قرآن توصیف شدهاند. اینها از مقدسات دزدی میکنند و نمونهای کامل از کسانی هستند که خداوند آنان را رابطین دزد [کاهنان دزد و انبیاء دروغین] معرفی میکند. اما نشانههای این افراد:
اول، حاکمیت شخصی
همه چیز را کنترل میکنند تا مبادا جوینده، خارج از حوزۀ اقتدار و تسلط او، با آن روح بزرگ ارتباطی داشته باشد؛ و اگر خارج از توان و تسلط او، چنین رابطهای رخ بدهد، تهاجم این دزد معنوی به جوینده، به موضوعیت و حتی آن روح بزرگ آغاز میشود. این رابط به یک ارباب دروغین بدل شده که برای پیوند با روح بزرگ باید او را راضی کرد و حتماً از مجرای ارتباط او گذر کرد. بنابراین او مسائل شخصی خود را وارد کار خدا میکند. او برای خودش یک حکومت ذرهای درست کرده و پشتوانۀ آن را هم، مقدسات و معنویات قرار داده. اگر چیزی این حکومت ذرهای و دروغینِ او را تهدید کند، آن را تقبیح میکند و منفور میدارد. شرط وفاداری به خدا و روح خدا را، وفاداری به خودش میگذارد. بنابراین انتظار دارد و بلکه مستقیم و غیرمستقیم حکم میکند که هر رابطهای که با خدا و روح خدا و پیوندگاه الهی داری، باید با او هم داشته باشی. همانطور که به حرفهای تعلیمی و هدایتگرش (که آن را از بالاتر از خود دریافت کرده) گوش میدهی و از آن پیروی میکنی، لازم است پیرو حرفهای شخصی او و هوادار شخصی او هم باشی. دریا را به تو نشان میدهد، راه آن را هم نشان میدهد اما خطای بزرگی که مرتکب میشود این است که تو را بعنوان نیرو و سرباز خودش هم میخواهد. قفل خودش را بر افراد میزند و آنها را کنترل میکند. حتی نمیخواهد و نمیگذارد که خداوند آزادانه و مستقل با آنها برخورد کند. خطای بزرگ او بت شدن است. او خود را برای مرتبطیناش، برای پیروان (خدا و روح خدا و روحیافتگان) به بتی تبدیل کرده و عملاً انتظار دارد که با او همانطور رفتار شود که با خدا و روح خدا. برای اِعمال حاکمیتش و استقرار در این نقش واهی هر کاری میکند. دروغ میگوید اما اسم آن را دروغ نمیگذارد. از اسم خدا و مقدسات سوءاستفاده میکند اما به آن چیز دیگری میگوید. حتی از خورشید و دریا، از روح خدا و روحیافتگان میدزدد و دزدیدههای خود را با مُهر خودش به جویندگان میدهد تا او را بعنوان موجود بزرگ بپذیرند. از روح بزرگ تقلید میکند اما تقلید کورکورانه و خالی از شعور. سعی میکند با این تقلید کور به جویندگان بفهماند که بله من هم هستم. به همان بزرگی یا کمی کمتر و حتی بیشتر از آن. هم خدا و روح خدا و خورشید زنده را باید سجده کنی، هم او را. انتظار دارد دائماً از او تشکر کنی، و او را که ربطدهندۀ تو به روح خداوند بوده، تعظیم و تکریم کنی. سپاسگزاری عالیست، اما خدمتگزار خداوند چنین انتظاری از دیگران ندارد که بخاطر کارهای خدا از او سپاسگزاری کنند. رابط منافق، شاید تو را ظاهراً به خدا و روح خدا، به کلام و کتاب خدا، به ارواح بزرگ هدایت کند اما یوغ خود را بر گردنتمیاندازد.
دوم، ناهمانندی با رسولالله
او با هیچکدام از رسولان الله بویژه با محمد(ص) و مسیح(س) و موسی(س)، که همه از روحیافتگان الهیاند، همخوانی ندارد و نشانه های آنها را ندارد و اگر در زاویۀ خاصی دارد، با تناقضهای بزرگ آن را هدف قرار داده. اگر او جداً هدایتیافته میبود هرگز به این خطای بزرگ، و این نفاق و دزدی و دروغ دست نمیزد. حتماً یک طبل توخالیاست، که اگر نبود مبتلا به این یاغیگری و حاکمیت شخصی نمیشد. او نه برخوردار از شعور و نور الاهیست، نه روحخداوند و نه قدرت الهی. بنابراین هیچ یک از نشانههای اصلی و سهگانه را ندارد. وقتی هم با رسولان خداوند مقایسهاش میکنی میبینی تضادهای بنیادی و تناقضهایی اساسی با ایشان دارد. حداقل میتوانی چهل تضاد بزرگ با کلام خدا و الگوهای الهی را در او شمارش کنی. همان گرگی است که مسیحا میگفت در پوست میش خود را پنهان کرده است. خاصیتهایی دارد، اما همه را با این استعمارگری و استثمارگریاش بیارزش کرده.
سوم، ناراستی و نادرستی؛ دروغ
از بین نشانههای منافق که در قرآن و اخبار آمده، در رابطین منافق بویژه می توان علامت دروغ فراوان، دروغ که به اسم خدا و کار خدا آمیخته است را دید. آنها در زندگی شخصی خود و حتی در کارهای خدا، زیاد دروغ میگویند؛ جهتگیری دروغهایشان هم همان حاکمیت شخصی، خودایدهآلی، استعمارگری و بتسازی است… نه تواضع دارند، نه نرم و انعطاف پذیرند. اهل اعتراف نیستند و به اشتباهات و گناهانشان اعتراف نمیکنند… اگر هم به ندرت چنین کردند، دوامی ندارد و زیر آن میزنند.
چهارم، برتریطلبی و خودایدهآلی
گرگهای در پوست میش و رابطین منافق، غالباً خصلتی برتریطلب، دیکتاتور و خودایدهآل دارند. خود را ایدهآل و کامل و بزرگ میپندارند، در حالی که نشانههای بزرگی را ندارند. نه شعور بزرگ، نه قدرت بزرگ و نه نور بزرگ. شاید آدم خیلی ضعیف، ضعیف یا متوسطی باشند یا حتی نسبتاً قوی باشند اما بزرگ نیستند و از خداوند قدرت و نور نگرفتهاند، زیرا اگر میگرفتند دست به این نادانی و حماقت نمیزدند که با وجود پادشاه بزرگ جهان، یک پادشاهی مخفی و ذرهای و دروغین برای خود راه بیندازند. این رابطین دروغگو، غالباً برتریطلباند. میخواهند همه را کنار بزنند و پایین بکشند. بالاتر از خود را تحمل نمیکنند و اگر میبینیم که ارواح بزرگ را تحمل کردهاند بخاطر آن است که میخواهند از آنها برای برتریجویی و خودایدهآلی کاذب خود بهرهبرداری کنند.
پنجم، رؤیاها و نشانهها
خداوند دزدان و خرابکاران خانۀ خود را، منافقین در کار خدا و آلودهکنندگان اسم خدا را، اکثراً از طریق رؤیاهای پُرتکرار و چندفردی، بوسیلۀ نشانههای متنوع و تکرارشونده و چندشاهدی نشان میدهد. افراد مختلفی از اطرافیان او در رؤیاها و بوسیلۀ نشانهها میبینند و بارها میبینند که او خائن به خداست، و همکار و خدمتگزار واقعی خداوند نیست.
آنها از ما میخواهند که به آنها وفادار باشیم اما وفاداری خودشان به بالا خط قرمزهایی دارد؛ حاکمیت ذرهای و کاذبشان به خطر نیفتد. و اگر به خطر افتاد کارشکنی میکنند، چوب لای چرخ میگذارند، مسئلهسازی می کنند و کارهای دیگر…
شتابزده نظر ندهید
اگر کسی را میشناسید که در معدود مواردی چنین رفتارهایی ندانسته از او سر زد، فوراً قضاوت نکنید که او رابط منافق و نالایقی است. به صرف وجود چند علامت گذرا و موقت نمیتوان قضاوت کرد اما اگر دیدید که او تقریباً همۀ نشانهها را دارد، چون غالباً همه با هماند، و این نشانهها تداوم دارند، حتی وقتی هم دانسته میشوند باز هم باقی میمانند؛ پس باید با این فرد که از خدا دزدی میکند و راه خدا را سدّ میکند، برخورد کرد.[۱] باید با فردی که به سمت پادشاهی خداوند تیر میاندازد و آگاهانه بتسازی میکند، برخورد کرد.
برخورد با منافق
با رابطین منافق همانطور باید برخورد کرد که دربارۀ منافق معلوم شده. کار را باید از آگاهسازی و بیان کردن واقعیتها و افشاگری دربارۀ او آغاز کرد. کسی که این کار را نکند، مانند خود آن منافق حکم میگیرد. ما نمیتوانیم خدا و روح خدا را دوست داشته باشیم اما در برابر ضربه به کار خدا بیتفاوت باشیم. اگر دوست هستیم طبیعی است که نشانههای دوست باید در ما آشکار باشد و اگر آشکار نیست پس داستان چیز دیگریست. از نشانههای ایمان خالص این است که دوستی و دشمنی ما برای خدا باشد. دوست خدا نمیتواند دشمن خدا و دزد خانۀ خدا را دوست داشته باشد و اگر دارد، پس او هم دچار تناقض بزرگ است. بلکه او دوستیهای آلوده و متناقض را میبایست در آتش عشق الهی بسوزاند و قربانی کند. ما نمیتوانیم هم معشوق را دوست داشته باشیم، هم دشمن و ضربهزننده به او را. کسی که معشوق را میخواهد و دوست دارد، همۀ رفتارهای دیگر او تحتالشعاع همین عشق است.
برگرفته از : کتاب آمین (خدا با من است) جلد دوم
بازنویسی و پیاده سازی: در منصورون (فرزندان ایلیا)
پینوشت– الَّذِینَ یَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللّهِ وَیَبْغُونَهَا عِوَجًا… همانان که [مردم را] از راه خدا باز مىدارند و آن را کج مىشمارند… هود-۱۹