جریانشناسی شمنیزم- تولتک
(خلاصه قسمت اول)
کاستاندا؛ دگرگونسازی دنیای ما
کارلوس کاستاندا، انسانشناس، در آستانۀ گرفتن مدرک دکترای خود در رشتۀ مردم شناسی از دانشگاه کلمبیا [بود.]… زندگی بصورتی عادی پیش میرود که ناگهان طوفانی وارد زندگی او میشود و همه چیز را تغییر میدهد. کاستاندا نیز این طوفان عظیم را از طریق گزارشها و مشاهدات، و بواسطۀ کتابهایش به همۀ دنیا منتقل میکند و خواسته یا ناخواسته به شخصیتی جهانی و تاریخی و اثرگذار تبدیل میشود. این طوفانِ آگاهی و انرژی هنوز هم در دنیای ما موج میزند…
کاستاندا با دنبال کردن سر نخها و علائم و پس از جستجوهای فراوان با پیرمردی فرزانه، با یکی از آخرین وارثان دانش اسراری سرخپوستهای تولتک آشنا میشود… استادان اسرار، که به آنها ناوال میگویند. البته کارورزان باطنی عموماً اسم واقعی، مشخصات و آدرسهای اساتید خود را بر حسب قانونی باطنی، پنهان میدارند. دکتر کاستاندا، با دونخوانِ بیسواد آشنا میشود و سنتهای اصیل باطنی، دوباره و دوباره پدیدار میشوند؛ او خود را در حضور معلم اسرار، نادان و ناتوان مییابد. همان اتفاقی که در برخورد بسیاری از افراد ظاهراً با سواد (و با تحصیلات عالی) با گوروهای شرقی و اساتید دیگر رخ داده.(۱)
بعد از فشارهای زیادی که به خودبینیها، خودخواهیها و جهالت او میآید، سعی میکند فرار کند اما تنها راه فرار از این دنیا و فشارهای بیشمار، همان معلم اسرار است. همیشه راهی هست اما راهدان کیست؟ نجات در دسترس است اما نجاتدهنده کیست و نجات در چیست؟…
کاستاندا در آستانۀ تبدیل شدن به یک شخصیت علمی مردمشناس، داشتههای خود را که در واقع دانستههای فراوان اما توخالیست، به تدریج رها میکند؛ و چشم و گوش و دست خود را متوجه پیر اسرار که دریافته، نجاتدهنده و مسیحای زندگی اوست، میکند… فیلم یا عکسی از دونخوان یا ناوال الیاس (استاد دونخوان) و دیگر حلقههای اساتید اسراری موجود نیست. کاستاندا نیز سعی دارد از این سنت ناشناختگی پیروی کند اما جبر زمانه او را وامیدارد تا عکسها و مصاحبههایی از او منتشر شود…
ناوال پیر از ارتباط با مردم گریزان است و به ندرت با مردم سخن میگوید اما بر خلاف انتظار، کاستاندا را میپذیرد و او را در ابتدا به ردّ و بدل کردن داستانهایشان دعوت میکند… میان یک استاد و شاگرد باطنی، این میتواند آغاز یک اتفاق بزرگ باشد. داستانهای اساتید باطنی و منجمله ناوال دونخوان همانند الماسهای شعور است و مبتنی بر الگوهایی که بر اساس آن، روح انسان فعال میشود و رابطهای نزدیک و یگانه را با انسان برقرار میکند… الماسهایی استثنایی که بیانگر هسته های تجریدیاند؛ هستههایی که رابطۀ انسان را دوباره با جهانهای اسرار برقرار کرده و نقشۀ عبور انسان از آگاهیها و وضعیتهای مختلف را ترسیم میکنند… اما در این تبادل داستانها (بین استاد و شاگرد) داستانهای کاستاندا اکثراً گنگ و نامفهوم و ضعیفاند؛ و در بهترین حالتها شبیه به خاکِ طلا میمانند که با طلای ناب و شکل گرفته فاصلۀ زیادی دارد. به همین دلیل تبادل داستانها در اینجا شبیه به عوض کردن سکههاست. اما یک طرف، سکههایش طلای خالص است و طرف دیگر سکه آهنی که قرار است با کیمیاگری استاد باطنی، آنها هم بعداً به سکههای طلا مبدل شوند…(۲)
میدان انرژی در عموم مردم بصورت دو قسمتی است اما ناوالها (استادان بزرگ دانش اسراری) دارای چهار میدان انرژیاند… اشتیاق کاستاندا دلایل ناخودآگاه دیگری هم دارد. او بیآنکه بداند، انسانی با سه میدان انرژیست؛(۳) فردی با ظرفیت ناوال شدن؛ که در قدمهای بعدی با ناوال زن (جفت ناوالی) آشنا میشود… ناوالها ممکن است دارای جنسیت مؤنث یا مذکر باشند اما عموماً در یک زمان، ناوال زن و مرد هر دو وجود دارند و با هم برخورد میکنند…
کاستاندا گزارش آموزشهای خود را بوسیلۀ کتابهایش منتشر میکند. میلیونها نفر در سراسر جهان بویژه روشنفکران، دانشگاهیان، جویندگان اسرار و حتی بسیاری از رهبران جهانی (در سطوح مختلف) به شدت تحت تأثیر آموزشهای فوق العاده و شگفت انگیز کاستاندا قرار میگیرند. وقتی مردم کشورهای مختلف آن را میخوانند حیرتزده شده و زمانی که متفکران و اهل علم آن را مطالعه میکنند، بیشتر شگفت زده میشوند. آثار کاستاندا به انتخاب بعضی از معتبرترین مراکز بین المللی برگزیده میشود؛ اینها شاهکارهایی نوشتاری، در زمینۀ معرفت باطنی و معنویاند…
دونخوان ابتدا او را با هستی اسراری که همه جهان را احاطه کرده است آشنا میکند؛ جهان ناشناخته که ناوال نامیده میشود، اما بعد از گذراندن مراحلی از آموزش، این پیرمرد دانا خود را بعنوان برآیندی از آن اسرار نامحدود، بعنوان ناوال، معرفی میکند…
دون خوان به کاستاندا نشان میدهد که این توصیفات و برداشتهای ماست که جهان ما را میسازد و با خاموش کردن این افکار، دنیای ما متوقف میشود و جهان جدید، دنیای اسرار آشکار میشود.(۴) بنابراین دونخوان دنیای ساختگی و مصنوعی کاستاندا، و همۀ افکار و دانستههای او را رد می کند و بیاساس میداند. کاستاندا برآشفته میشود و میگریزد اما دوباره بازمیگردد و به آموزشها ادامه میدهد.
ولی تا قبل از اینکه شوک روحی پیشین به پایان برسد، شوک جدیدی وارد میشود. شوکهایی که اثراتی تعالیبخش و پیشبرنده بر صعود روحی و حرکت باطنی کاستاندا دارد. گویی در چرخ فلکی قرار گرفته و در حیطههای مختلف آگاهی سیر میکند…
ناوالها مهمترین و کلیدیترین شیوۀ تغییر آگاهی و ایجاد هر گونه تغییر در زندگی را در حرکت دادن پیوندگاه انرژی میدانند. گوی آتشین و کوچکی که در کالبد انرژیایی انسان و از نظر مکانی تقریباً نزدیک به قلب او (در پشت بدن) قرار دارد و ارتعاشات (…) انسان را با ارتعاشات جهانی (و بالعکس) هماهنگ میکند… چیزی شبیهِ ترمینال و سامانۀ مرکزی ارتباطات انسان با هستی؛ هر حرکت آن منجر به تغییری در تجربهها و آگاهی و انرژی انسان میشود… بنابراین تمرکز شمنهای بزرگ و اساتید نظام معرفتی تولتک، بر حرکت دادن پیوندگاه است زیرا هر وضعیت جدید آن، معادل است با ایجاد وضعیت جدید در زندگی…(۵)
شاخهای از استادان شمن که تولتک نامیده شدهاند، برای کنترل و حرکت دادن پیوندگاه (که آن را مشابه با امکان تغییر همه چیز میدانند) از سه هنر رؤیابینی، هنر کمین و شکار؛ که نوعی جذب کردن نیرو و فرصت و استفاده ضروری از آن است…، و هنر تسلط بر آگاهی؛ و به بیانی مسلط شدن بر قصد و اراده استفاده میکنند. بنابراین کاستاندا با آموزشهایی در این سه میدان مواجه میشود و بخش زیادی از آن را در کتابهایش بازخوانی میکند. کتابهایی که هماکنون در دسترس ماست…
با اینکه در آموزشهای تولتک خبری از دین و مذهب نیست اما برخی از این فنون و روشها رنگی از آشنایی دارند. مثلاً در فن خرامش قدرت، که بیشباهت به توکل نیست؛ آنها یاد میگیرند به نیروهای ناشناخته و به جهان اسرار اعتماد کنند و این را با روشهایی به انجام میرسانند… مثلاً در شبی تاریک و قیرگون…(۶)
بسیاری از کسانی که با ترتیب خطی و رسمی، کتب کاستاندا را خوانده اند، در قدم اول با این مسئله مواجه شدهاند که گویی کاستاندا در صدد تجلیل از گیاهان توهمزا مانند قارچهای مقدس، ارگوت، پیوت و تاتوره است. این تصوّری با چند مبنای اشتباه است. استفاده از آن گیاهان در هماهنگی با نیروی روحی آن گیاه بوده و از طرفی، روشی آنی و میانبر برای شکستن محدودیتهای ادراکی سالک سرخپوست بوده است. بعد از اطلاع سالک از وجود حیطههای دیگر و تجربههای دیگر، این روش به پایان خود رسیده است… در کتابهای بعدی نیز کاستاندا فاصلۀ زیادی از این آزمون آنی گرفته و آن را عملاً رد میکند…(۷)
این معرفت اسرارآمیز (تولتک)، شباهتی به مکتبهای هندی و چینی و مشابه آنها ندارد و نه حتی ارتباطی با مسیحیت. با اینحال کاستاندا و دیگر شاگردان دونخوان چنان آن را جذاب مییابند که همه چیزهای دیگر را، حتی برداشتها و اندیشههای عمیق خود را در مقابل آن رها میکنند…
این تنها دنیای ذهنی کاستاندا نیست که تغییر میکند، بلکه او عملاً با پدیدههایی مواجه میشود و چیزهایی را تجربه میکند که بیشباهت به فیلمهای علمی- تخیلی نیست، با این تفاوت که همۀ آنها واقعیت دارند… مثلاً او با نیرویی عجیب و سهمگین برخورد میکند. نیرویی که هر انسانی از طریق روشی که «بیعملی» نامیده میشود، قادر است آن را تولید کند…(۸)
ناوالها همواره آموزش دادهاند که همه چیز در زندگی انسان به اقتدار بستگی دارد. نباید قدرت ذخیره شده را جز برای هدف تعیین شده مصرف کرد، بلکه باید نیرو را از هر «زمان» گرفت و آن را به ضروریترین امور اختصاص داد…(۹)
قدرت گرفتن از گذشته، با شیوهای که مبتنی بر محو تاریخچۀ شخصی است…(۱۰)
از زمین، بعنوان یکی از مراکز بزرگ انرژی با فنونی مانند دفن شدن تا گردن در زمین و شفا گرفتن از این راه…(۱۱)
با نیروی عجیبی به نام غلطک…(۱۲)
نیرو گرفتن از موجوداتی که تولتکها آنها را از سنخ همزادها، متّحد و متّفق میدانند.(۱۳)
و نیز با رؤیا دیدن و فنون دیگر.(۱۴)
آنها حتی از مرگ هم قدرت میگیرند و عملی را که در مشورت با مرگ و بعنوان آخرین عمل به انجام میرسد، عملی اقتدار یافته میدانند…(۱۵)
نویسنده: پِریا (شباب حسامی)
از کتاب: ناگفتههای شمنیزم و دونخوان
۱. مانند برخورد ویوکاناندای روشنفکر با راما کریشنا یا مواجهۀ برخی از اساتید دانشگاه هاروارد با کریشنا مورتی، یا برخورد ریچارد آلبرت (استاد مشهور هاروارد) با استادی از هند که مجذوب و مرید او میشود.
۲. برای مطالعۀ بیشتر به پیوست متن و کتاب ناگفتههای شمنیزم (…) نوشته پِریا (شباب حسامی) مراجعه کنید
۳. اصطلاحاً سه شاخه
۴. مراجعه به پیوست متن (در بارۀ همذات گری و انتقال تجربه ها) و نیز کتاب ناگفته های شمنیزم (…)
۵. برای آشنایی بیشتر به پیوست متن (دربارۀ پیوندگاه) و کتاب ناگفتههای شمنیزم (…) مراجعه کنید. البته موضوع پیوندگاه در چند کتاب کاستاندا توضیح داده شده اما نویسندۀ کتاب ناگفته های شمنیزم تلاش کرده است علاوه بر بیان حلقههای مفقود آموزشهای تولتک و دونخوان، به زبانی هر چه سادهتر و مفهومتر توضیح دهد. (و)
۶. مراجعه به پیوست ها، شماره ۸ (و)
۷. مراجعه به پیوست ها، شماره ۹ (و)
۸. مراجعه به پیوست ها، شماره ۱۰ (و)
۹. مراجعه به پیوست ها، شماره ۱۱ (و)
۱۰. مراجعه به پیوست ها، شماره ۱۲ (و)
۱۱. مراجعه به پیوست ها، شماره ۱۳ (و)
۱۲. مراجعه به پیوست ها، شماره ۱۴ (و)
۱۳. مراجعه به پیوست ها، شماره ۱۵ (و)
۱۴. مراجعه به پیوست ها، شماره ۱۶ و ۱۷ (و)
۱۵. مراجعه به پیوست ها، شماره ۱۸ (و)