درسهایی از میدانشناسی و فرصتیابی (۱)
چکیده از درسهای میدانشناسی و فرصتیابی
(قسمت اول)
در این سلسله متن تلاش شده است ۳۶ تعریف کارا و کاربردی برای شناسایی میدان (و گرفتن فرصتها در آن) بیان و تبیین شود. طبعاً شروع آن از تعاریف ساده و عمومی است. ما میتوانیم میدانهای ارتعاشی و انرژیک را در نقاط مختلف زندگی، علم، ادیان، طبیعت و انسان بازیابی و بازشناسی کنیم. با اینحال برای آشنایان با کلام خدا، شاید بهتر باشد که موضوع را مستقیماً در کلام خداوند بازیابی کرده و شناخت را از همانجا شروع کنیم… یا از این تعریف ساده شروع کنیم: وقتی دو یا چند نفر، هماهنگ و متحد با هم جمع میشوند، میدان (و دقیقتر اینکه: میدان انرژی انسانی) بوجود میآید. بعبارتی، هر گاه افرادی همهدف و همفاز با هم اجتماع میکنند، میدان (ارتعاشی و روحی) بوجود میآید… این تعریف ساده را میتوان گسترش داد و نیز به صورتها و یا با مثالهای مختلف بیان کرد. اما اگر بخواهیم میدان و قدرت میدان را در احادیث شناسایی کنیم، میتوانیم از موارد مستقیمی مانند «یدالله مع الجماعه»استفاده کنیم. دست خدا با جماعت است. یا «یدالله علی الجماعه»، دست خدا بر جماعت است (…) بعبارتی، قدرت و حمایت الهی با جمع بوده و جمع از پشتیبانی الهی برخوردار است… آیات متعددی در قرآن و کتب مقدس این اصل (قدرت جمع و میدان) را مطرح میکنند که بعضی مستقیم و بعضی غیر مستقیماند. در انجیل و کتاب مقدس هم، قانون میدان به صورتهای مختلفی بیان شده. برای اشاره به میدان و قانون میدان میتوانیم نقطۀ آغاز (از کتاب مقدس) را این آیه بگذاریم:
(عیسی مسیح میفرماید:) ۱۹ باز به شما میگویم هرگاه دو نفر از شما در زمین درباره هر چه که بخواهند متّفق شوند، هرآینه از جانب پدر من که در آسمان است برای ایشان انجام خواهد شد. ۲۰ زیرا جایی که دو یا سه نفر به اسم من جمع شوند، آنجا در میان ایشان حاضرم.(۱)
اما نمونه آیات غیر مستقیم مرتبط با میدان (و موارد مشابه) در قرآن و کتب مقدس به مراتب بیشتر از آیات مستقیم است …
… یا مثلاً وقتی عیسی(ع) ۷۰ نفر را تعیین می کند (به یاد بیاورید ۷۰ نفری که موسی تعیین کرد) و آنها را دو به دو به شهرهای مختلف می فرستد تا مردم را به بشارتها و نعمتهای الهی دعوت کنند. این دو نفره ها در واقع میتوانند با یکدیگر میدان را بوجود بیاورند و قدرت و عملکردشان به مراتب بیشتر از یک نفر است.
آنگاه، عیسی هفتاد نفر دیگر را تعیین کرد و ایشان را دو به دو به شهرها و نقاطی که خود عازم آن بود، فرستاد، و به آنها فرمود: «مردم بیشمـاری آماده شنیدن کلام خدا هستند. بله، محصول بینهایت زیاد است و کارگر کم ! پس از صاحب محصول درخواست کنید تا کارگران بیشتری به کمکتان بفرستد.»(۲)
اما از نمونه آیاتی که غیر مستقیمتر از بقیه هستند… داستان آدم و حوّا، از این زاویه، داستان میدانسازی است. با اضافه شدن حوّا به آدم میدان بوجود آمد… در مرکز آن میدان خداوند حضور داشت. آنها تسلیم و تابع خداوند بودند تا اینکه ناگهان و در لحظاتی ابلیس، پادشاه شیاطین در مرکز میدان آنها قرار گرفت و تحت تأثیر این میدان جدید، ویرانی و سقوط رخ داد. پس هر سه از بهشت اخراج، و به زمین منتقل شدند… از آن به بعد زن و مرد، و عمل ازدواج آنها بعنوان عملی میدانساز، پیوسته تکرار شد… همسران واقعی، یک میدان خاص و معلوم را بوجود میآورند. اگر بتوانند دارای مرکزیتی معلوم و نیز هماهنگی لازم و کافی باشند… و انسان از زمان تولد به بعد دائماً به دنبال ایجاد چنین میدانی است زیرا این جذابترین و احتمالاً کاراترین میدان روحی در دسترسی است که بشر میتواند آن را با تلاشی نه چندان سخت ایجاد کند. بنابراین مرد و زن، جنس مخالف، دائماً به یکدیگر فکر میکنند و در جستجوی همدیگرند. شعرها، داستانها، موسیقیها، فیلمها و انواع اتفاقات مختلف بیانگر تلاش انسان برای ساختن این نوع میدان خاص است… بعداً زن و مرد، در سیری طبیعی سراغ گسترش، تقویت و تثبیت این میدان میروند. اولین راه حل بچه دار شدن است. فرزندان میتوانند قدرت و شدت این میدان را افزایش دهند و آن را به حوزههای جدید وارد کنند… خانواده واقعی در واقع نوعی میدان است که طبیعت ما را به سمت تشکیل آن پیش برده و میبرد. اما عناصر اصلیتر این میدان مطابق قانون طبیعت و کلام خداوند، زن و شوهر هستند، فرزندان و دیگران ثانویه اند. و متأسفانه، این اصل آنطور که در طبیعت عمل میکند در زندگی اکثر انسانها جاری نیست و بنابراین احتمالاً میدان خانوادگی دچار از هم پاشیدگی یا تضعیف میشود… این همسران هستند که باید یکی شوند، با هم بمانند، متحد باشند و مدار مرکزی را در میدان خانواده بوجود بیاورند اما متأسفانه غالباً پدر و مادر این معادلۀ طبیعی و هماهنگ را بر هم زده و مدار مرکزی میدان خانواده، بجای زن و شوهر، دو یا چند پاره میشود یا اینکه فرزند جای یکی از دو نفر اصلی (پدر و مادر) را میگیرد…
پس باید ببینیم با چه کسانی میدان ساختهایم؟ کدام اعضاء خانواده، کدام دوستان و آشنایان، حتی کدام دیگرانی که ما اصلاً متوجه میدان مشترک با آنها نبودهایم. وقتی دیدیم که در چه میدانهایی هستیم یا با چه کسانی میدان زدهایم (ساختهایم)، آنگاه میتوانیم از قدرت و تأثیرات جبری بسیاری از این میدانها خلاص شویم، یا اینکه آگاهانه آن را بپذیریم و خود را با آن هماهنگتر سازیم. طبیعی است که میدانها هم مثل همۀ چیزهای دیگر میتوانند اثرات منفی یا مثبت داشته و بنابراین سازنده یا ویرانگر باشند. همۀ روابط ما میدان محسوب نمیشوند مگر اینکه تعریف میدان در بارۀ آنها صادق باشد اما میدانهای ریز و درشت را بویژه در روابط خود میبایست جستجو کنیم… باید ببینیم با چه کسانی در حال تبادل منظم و قاعدهمند نیرو هستیم؟ بده بستان های نیرویی ما، آنهایی که در حالتی نسبتاً پایدار قرار دارند، با چه کسانی است… و بعد از این، تصمیم بگیریم از کدامیک از این میدانها (که عموماً میدانهای ذرهای نامطلوباند) خارج شویم…
میدان (با حفظ تعاریف اصلی آن) مانند شراکت است. البته نه شراکتی با سهم یکسان چون بخش اعظم نیرو و بنابراین سهم و امکانات میدان، مرتبط با هسته و مرکز آن است. ما باید ببینیم چه چیزهایی، چه نیروهایی در این شراکت، ردّ و بدل می کنیم؛ چه میدهیم و چه میگیریم؛ و چه تغییرات و اتفاقاتی در ادامۀ حضور ما در این میدان رخ خواهد داد…(۳)
برگرفته از کتاب آمینا
نویسنده: پِریا (شباب حسامی)
پینوشت:
۱. انجیل متی، باب ۱۸، آیات ۱۹ و ۲۰
۲. انجیل لوقا، باب ۱۰، آیه ۱
۳. در این قسمت از سلسله متون میدانشناسی، به یکی از تعاریف میدان، بصورت خلاصه اشاره شد. در ادامه، علاوه بر شرح بیشتر این تعریف ساده به ۳۵ تعریف دیگر (دربارۀ میدان در علوم باطنی) میپردازیم.