ضرورتهای شناخت باطنی
میخواهیم بدانیم داشتن معرفت باطنی و شناخت موضوعات آن چه ارزشی دارد و به چه نتایجی منجر میشود. در این گفتار به برخی از پیامدهای شناخت باطنی اشاره میکنیم.
حرکت مفهومیاب
وقتی که خودآگاهی، جریان تفکر را آغاز میکند، پس از رها ساختن آن، جریان مذکور متوقف نمیشود بلکه این جریان تفکر، در سطوح درونیتر ذهن به حرکت مفهومیاب خود ادامه داده و بعد از مدتی که ممکن است کوتاه یا طولانی باشد، دوباره ولی این بار به صورت جهشیافته، از عمق ذهن به سطح خودآگاهی آمده و در آن ظاهر میشود. این جریان تفکری، در صورت داشتن انرژی، عزم و سایر مؤلفههای ضروری، بر سطوح درونیتر آگاهی اثر گذاشته و پس از تثبیت و استحکام، خود به منشاء اعمال، بینشها، دریافتها و حالات و وضعیتهای جدید تبدیل میشود.
شخمزدن زمین باطنی
شناخت باطنی به نوعی آمادهسازی زمین باطن، برای به ثمر رسیدن دانههایی که در آن کاشته شده یا کاشته خواهد شد، منجر میشود. این حرکت تفکر شبیه شخمزدن زمین است.
عمل حقیقی
اگر شناخت کامل شود، خودبخود به عمل تبدیل خواهد شد. همچنین فهم، عمل رو به بالا به بار میآورد. این عمل خودبخودی، بسیار ارزشمند است. زیرا در اثر عمل خودبخودی، ما به حوزهی خودانگیختگی و هدایت لحظهای وارد میشویم.
تسلط، تصرف و کنترل
به اقتدار درآوردن و کنترل یک چیز با شناخت کامل آن چیز میسر میشود. هرگاه بر چیزی اقتدار پیدا کنیم، قدرت تسلط و تصرف بر آن چیز را مییابیم. هر چه فهم کاملتر باشد، تسلط بر آن چیز کاملتر است.
سیالیت روح
شناخت، بر سیّالیّت روح و جاری و فعالشدن آن اثری قاطع و تعیینکننده دارد.
تجربه حیطههای دیگر
هر چه را که روح انسان در این جهان بشناسد و ادراک کند، امکان تجربه آن در حیطههای دیگر میسر میگردد. با وجود شناخت کامل از یک موضوع (خارج از حیطه این دنیا) یا فهم حیطههای دیگر، روح هر وقت که لازم بداند به تجربه آن جهانها دست میزند. اما بدون وجود شناخت از حیطههای دیگر، امکان عبور از آن حیطهها و تجربه آنها برای روح بعید است.
عزمها
فهم به تولد قصد خودبخود منجر میشود و (در آخر) تولد قصد به آهستگی رخ میدهد. عزمها (قصدها)ی طبیعی و عملکننده باطنی که عامل بروز تغییراتی در زندگی درونی و در حوزه روح فرد میباشند، از بعدی، زاییده شناخت هستند. عزمهایی که به این ترتیب بروز میکنند، خلاق بوده و به نتیجه میرسند اما عزمهایی که بر اثر تحریک هوسها و هیجانات به وجود میآیند در حوزههای باطنی، عموما غیرفعال بوده و قادر به ایجاد تغییر نمیباشند. میتوان گفت که قصد طبیعی و خلاق بر اساس دانایی و هوشیاری است و قصدی که بر نادانی استوار باشد در حوزههای بالا و باطنی عمل نمیکند.
تغییر بینش
تغییر آگاهی به تغییر بینش و اندیشهها منجر شده و این خود، تغییر در نظام ارتعاشی انسان را به دنبال دارد و نخست بر کیفیات زندگی باطنی اثر میگذارد…
جلوگیری از هرز رفتن
شناخت باطنی از هرز رفتن انرژی، زمان و امکان جلوگیری میکند.
امتداد جریان آگاهی
هر چه فهم رو به کامل شدن برود، جریان آگاهی نیز کاملتر میشود و در جهانهای دیگر امتداد مییابد. در اثر امتداد جریان آگاهی در جهانهای دیگر، آگاهی گسترش یافته، تعمیم پیدا کرده و تعمیق مییابد.
گسترش هستی
فهم، منجر به گسترش هستی میشود. وقتی «من» درخت را فهمید، هستی «من» از هستیِ درخت عبور میکند. وقتی آسمان را فهمید، از هستی آسمان عبور میکند…
افزایش سرعت درک
به تناسب سرعت فهم، سرعت روح نیز بالا میرود. اگر سرعت فهم بالا رفت، خلاقیت بخشیدن بالا میرود و فاصلهی بین قصد و تجلی قصد، کمتر میشود.
افزایش توان فهم
در اثر شناخت بیشتر، توان فهمیدن افزایش مییابد…
عبورکنندگی
هر چیز که فهم شود، توان عبور از آن چیز امکانپذیر میگردد. اگر این جهان فهم شد، میتوان از آن عبور کرد.
یگانگی
شناخت و فهم در حالت متعالی به یگانگی منجر میشود.
…
برگرفته از درسهای الفبای ماورائی
منتشر شده در ماهنامه هنر زندگی متعالی، شماره یک، شهریورماه ۱۳۸۱