ارتباط تلهپاتیک با حیوانات
حیوانات قادر هستند نیتها، احساسات، تصاویر و یا افکار ما را که در پس کلماتمان نهفته است دریافت کنند.
در عصر حاضر، اکثر مردم نیاز به ارتباط با سایر موجودات زنده را درک کردهاند و ارتباط میان انسانها و حیوانات معنا و لزوم بیشتری یافته است. ما میتوانیم چیزهای زیادی از حیوانات بیاموزیم و از آنها یاد بگیریم که چگونه با نظم و تعادل در زمین زندگی کنیم. کسانی که عاشق حیوانات هستند، ارتباط تلهپاتیک مستقیم با حیوانات را باعث بالا رفتن میزان فهم و درک، لذت برقراری یک ارتباط خارقالعاده و داشتن همراهی خوب در زندگی خود میدانند.
ارتباط تلهپاتیکی، انتقال و ارسال مستقیم احساسات و عواطف، افکار و تصاویر ذهنی از فاصله میباشد. حیوانات علاوه بر اینکه از طریق رفتارهای بدنی و زبانهای پیچیده خود باهم ارتباط برقرار میکنند، قادرند ارتباطی تلهپاتیک در میان خود و یا با انسانها ایجاد نمایند. انسانها در زندگی اجتماعی عموماً از زبان شفاهی و لفظی برای انتقال افکار و احساسات خود استفاده میکنند، این در حالی است که ما انسانها با تواناییهای تلهپاتیکی زاده میشویم ولی زمانی که زبانهای گفتاری را میآموزیم، توانایی تلهپاتیکی خود را فراموش میکنیم یعنی این توانایی در همان کودکی از بین میرود. ولی با عشق ورزی به حیوانات و داشتن تمایل به آموختن مجدد این توانایی، میتوانیم ارتباط تلهپاتیکی را با حیوانات برقرار کنیم.
کلمه Animal (حیوان)، از ریشه یونانی Anima گرفته شده که به معنی سرچشمه زندگی، هوا، نفس، روح و موجود زنده است. با شناخت هستی و ماهیت روحی حیوانات میتوان تبادلات تلهپاتیکی آنها را راحتتر درک کرد. حیوانات قادر هستند نیتها، احساسات، تصاویر و یا افکار ما را که در پس کلماتمان نهفته است دریافت کنند، در حالی که آنها هیچ چیزی از کلامی که میگوییم نمیفهمند.
محققان متخصص در زمینه فراروانشناسی حیوانات اعتقاد دارند که ما قادر هستیم ارتباط تلهپاتیکی با معنایی با حیوانات خود داشته باشیم. یکی از محققان معتقد است که تلهپاتی بین حیوانات و انسانها با تلهپاتی بین انسانها متفاوت نیست.
یکی از رموز مؤثر در ارتباط برقرار کردن با طبیعت، پاکسازی درون، چه از نظر ذهنی و چه از نظر احساسی است. برای برقراری ارتباط، با قلب خود بشنوید، با احساساتتان صحبت کنید و اطمینان داشته باشید که میتوانید در ذهن خود تصویری از آنچه دوست دارید ترسیم نمایید و احساسات و عواطف خود را قلباً برایشان بفرستید. اگر قصدتان این باشد که پیام به آنها برسد این اتفاق حتماً رخ خواهد داد.
اساس ارتباط برقرار کردن با حیوانات در چند نکته خلاصه میشود؛ آرام، ساکت و پذیرا باشید. اگر این حالت چنان در شما قوی باشد که ارتباط برقرار شود، پیامها ارسال و دریافت خواهد شد.
نکاتی در بالا بردن ارتباط تله پاتیکی با حیوانات
۱. به حیوانات احترام بگذاریم، با اینکه آنها از نظر شکل فیزیکی متفاوت هستند ولی از نظر پتانسیل و ماهیت وجودی و روحی، شبیه ما انسانها هستند.
۲. در صورتی که دیدگاه ما این باشد که حیوانات از نظر هوش، قدرت تفکر و سایر ماهیتها از انسانها پستترند، این نگرش، ما را از امکان ارتباط با حیوانات دور میکند. ما باید آنها را موجوداتی باهوش بدانیم و بگذاریم خودشان را برای ما بیان کنند. به این شکل ارتباط مان قویتر شده و افزایش مییابد.
۳. با تحسین کیفیات روحی حیوانات مثل عشق، ایثار، قدردانی، وفاداری، عدم خودخواهی و خودبینی، هوش و… کل ارتباطمان با حیوانات تغییر مییابد.
۴. پذیرا و متواضع باشیم و بگذاریم حیوانات به ما چیزهایی بیاموزند.
آیا حیوانات دارای قابلیتهای روحی-روانی هستند و یا اینکه تنها از نظر حسی در سطح بالایی قرار دارند؟
روپرت شلدریک (Rupert Scheldrick) نظریهپرداز معاصر و نویسنده کتاب «سگانی که میدانند صاحبانشان چه موقع به خانه میآیند» اعتقاد دارد که حیوانات هم دارای همان تواناییهای انسانها میباشند اما آنها را به فراموشی سپردهاند. وی ادراکات مربوط به حیوانات را به سه مقوله اصلی تقسیم بندی کرده است:
۱. تله پاتی: ارتباط روحی که برخی از حیوانات با صاحبان خود برقرار میکنند. با استفاده از این توانایی، حیوانات به طور مثال از محل زندگی صاحبان خود مطلع میشوند.
۲. حس جهتیابی: این توانایی در مورد برخی از حیوانات برای ارتباط با صاحبانشان وجود دارد. کبوترها مثال خوبی برای این موضوع هستند که در مسافرتهای طولانی، واقعاً قدرتمند عمل میکنند.
۳. پیشگویی: بعضی از حیوانات توانایی و قدرت تشخیص و پیشگویی وقایعی مانند زلزله را دارند.
نمونههایی از رابطه تله پاتیک حیوانات:
شخصی میگوید: من ۳ سگ راهنما دارم که حالات و احساسات همگی آنها با وضعیت روحی و روانی من تغییر میکند. مثلاً اگر من خسته باشم، آنها نیز چنین حالاتی دارند، اگر خوشحال باشم آنها هم، چنین احساسی را منعکس میکنند.
شخصی دیگر میگوید که گربهاش احساس مرگ و زندگی را میفهمد. او میگوید: به همراه گربهام در یک آپارتمان زندگی میکردم. هر وقت به منزل می آمدم او را پشت در میدیدم که منتظر من است. مدتی برای صرفهجویی مالی تصمیم گرفتم دو ماه را با چند نفر از دوستانم زندگی کنم. آنها میگفتند زمانی که وقت برگشتن من از سرکار میرسد گربهام به لب پنجره یا جلوی در میآید. با اینکه زمان برگشتن من بین ۲ تا ۵ ساعت تفاوت داشت او همیشه میفهمید که من چه وقت برمیگردم.
جولای گذشته او ناگهان فوت کرد. سه روز قبل از مرگش، میخواست که به آغوشم بیاید؛ در صورتی که او هیچگاه از این کارها نمیکرد و این رفتارش برایم عجیب بود. پس از مرگش، احساس کردم که میدانسته زمان مرگش فرا رسیده است.