درمان از دیدگاه کوآنتومی
دیدگاه کوانتومی از جمله تئوریهایی است که طرح آن، تحولات عمیقی را در نگرش نسبت به جهان ایجاد کرد و توضیح مناسبی برای بسیاری از وقایع و پدیدههای آن فراهم آورد. تا قبل از آن، بر اساس تئوری نسبیت که ماده و انرژی را قابل تبدیل به هم میداند، فضا و زمان مطلق در نظر گرفته نمیشد ولی این طور فرض می شد که جهان مادی و تفکر ما درباره آن، دو چیز کاملاً متفاوت و جدای از هم هستند.
بر اساس نظریه کوانتومی حالت جهان را تابعی ریاضی به نام «تابع موج» تعیین میکند که در حال حرکت و چرخش در فضایی به نام «فضای هیلبرت» است. درست همانند رودی که سرچشمه را ترک میکند و به سوی یک گودی میرود ولی پس از آن در فضا-زمان «دور میزند» و از گودی به سرچشمه جاری میشود. برخورد حاصله میان موج کوانتوم و فضا–زمان تصویری را باز میتاباند که منجر به ایجاد تجربه شده و ما آن را «واقعیت» مینامیم. اما نکته بسیار مهم در مورد حرکت این تابع موج، به قانون «اثر مشاهدهگر» معروف است.
یعنی هنگامی که این تابع در معرض مشاهده یا اندازهگیری قرار میگیرد از حالت اصلی خود خارج شده و به شکلی که مشاهده شده در میآید. بر همین مبنا دانشمندان معتقدند که رابطه ظریفی میان نگاه مشاهدهگر و «واقعیت» وجود دارد. به بیان سادهتر جهان به همان شکلی متجلی میشود که فرد مشاهدهگر آن را میبیند. این اصل بیانگر ارتباط عمیق و بنیادین شکل جهان و شیوهای است که جهان به نظر ما میرسد. پس میتوان گفت: «در واقع هیچ اتمی موجودیت نمییابد مگر این که شروع به جستجوی آن کنیم.»
از این دیدگاه نوع نگاه و اندیشه ما در مورد خود و اطرافیانمان تعیین میکند که برای دیگری و خودمان چگونه باشیم. البته چون وضعیت فعلی ما (چه از نظر جسمی، اجتماعی، ذهنی و…) طی تفکرات طولانی، دقیق و سخت شکل گرفته و ساختار ویژهای از تفکر است، تغییر آن نیز نیاز به زمان دارد اما با دگرگون ساختن افکار درباره خود و دیگران همه چیز تغییر خواهد کرد.
مصادیق عینی زیادی از اثرات فکر بر ماده وجود دارند که از آن جمله میتوان به تواناییهای فراروانی نظیر حرکت دادن اجسام با نیروی فکر، پدیده آورش، خلق و محو کردن اشیاء و… اشاره کرد که فرصت توضیح آن در این جا وجود ندارد.
روشهای درمانی متعددی با بهرهگیری از عمل متقابل بین ذهن و جسم به درمان بیماریها میپردازند که عملکرد آنها بر اساس شیوههای قدرتمند اثرگذاری بر سلامتی از طریق عوامل فکری، ذهنی و رفتاری است. روشهای ریلکسیشن، هیپنوتیزم، تجسم هدایتشده، مدیتیشن، یوگا، بیوفیدبک و رفتاردرمانی شناختی از این گروه درمانها هستند. شکلگیری روشهای مذکور مبتنی بر اعتقاد به ارتباط ذهن و جسم و اهمیت ذهن در بهبود بیماریها است که به بیش از ۲۰۰۰ سال پیش باز میگردد و روشهای آن را در طب آیورودا و طبابت سنتی چین مشاهده میکنیم.
ارتباط میان ذهن و جسم این واقعیت را بیان میکند که بدن محصول بینش و آگاهی ماست و متناسب با هر چیزی که ما باور داشته باشیم خود را برنامهریزی میکند. پس اگر باورمان این باشد که انسانهایی هستیم جاویدان و نامیرا، همه سلولهای بدن ما بیدار میشوند و به سوی این جاودانگی پیش میروند زیرا جسم محل تجربه باورها و ادراکات ماست.
دکتر هربرت بنسون استاد دانشگاه هاروارد و بنیان گذار انستیتوی ذهن و بدن نیز معتقد است وجود تصویر ذهنی مبنی بر درمان شدن، در ذهن بیمار و درمانگر یا آن چه که ما اصطلاحاً باور مینامیم نقش بسیار موثری را در روند درمان بازی میکند تا جایی که بین ۵۰ تا ۹۰ درصد از نتایج مثبت در روند درمان مربوط به همین پدیده است.
از دیدگاه فیزیک کوانتوم کلیه روشهای به کارگیرنده آثار متقابل ذهن و جسم، میتوانند با تغییر نوع نگاه مشاهدهگر به موضوع بیماری سبب تغییر «تابع موج کوانتومی» و شکلگیری حالات و وقایعی شوند که تحت عنوان «درمان» از آنها نام میبریم. خواه تسکین درد باشد یا فروپاشی و ناپدید شدن یک توده سرطانی بدخیم.
تهیه و تالیف: پریس کینژاد
منابع:
کتاب متافیزیک از دیدگاه فیزیک
وبسایت www.mbmi.org
وبسایت www.nccam.nih.org
کتاب شفای کوانتومی – نوشتهٔ دیپاک چوپرا