ناپلئون بناپارت سوار بر اسب جنگی

شش اصل پیروزی

ناپلئون بناپارت یکی از بزرگ‌ترین مدیران و شخصیت‌های نظامی در تاریخ بود. او در زمانی برای فرمانروایی سرزمین‌های تحت تسلطش از یک «سیستم مدیریتی» استفاده می‌کرد که چنین واژه‌ای هنوز وجود نداشت. در آن زمان امکانات پیشرفته‌ای نظیر پست الکترونیک، تلفن و رایانه هم در دسترس نبود.

شش اصل پیروزی او که هنوز هم مورد استفاده‌اند عبارتند از:

۱. دقت

ناپلئون اغلب از دقت صحبت می‌کرد. دقت در چیزهای کوچک به واسطه آگاهی مداوم، تحقیقات گسترده و نقشه های پی‌گیر. او معتقد بود که:

اگر من همیشه آماده به نظر می‌رسم به خاطر آن است که قبل از آنکه زیر بار تعهد جدیدی بروم، مدتی طولانی در مورد آن اندیشیده و از قبل پیش‌بینی آنچه واقع خواهد شد را کرده‌ام.

ناپلئون همواره از طریق انجام تحقیقات اولیه و به‌روز کردن اطلاعات و آگاهی‌اش نسبت به وقایع، کنترل قدرت خود را بر روی هدف واقعی در زمان مناسب افزایش می‌داد. او معتقد بود که ما برای دستیابی به آگاهی مناسب، نیازمند استفاده از نقشه‌ها، وقایع، مردم و اطلاعات هستیم و سپس تجزیه و تحلیل این اطلاعات و بعد هم تجربه کافی و مناسب برای اینکه بدانیم در این میان، چه چیز یا چه کاری مناسب انجام است. ما برای تصمیم‌گیری و پیشروی به سوی هدف، نیازمند یک بینش راهبردی هستیم.

۲. سرعت

ناپلئون تشخیص داد که علاوه بر دقت، سرعت تفکر هم به همان اندازه در تحقق اهدف نقش دارد. او معتقد بود که یک ارتش نیرومند به‌وسیله سرعت زمان تمرکزش ارزیابی می‌شود. به عنوان مثال یک آرایش جنگی سریع سبب افزایش روحیه سپاه شده و نتیجتاً شانس پیروزی آن را زیاد می‌کند. او میدانست که مقاومت داشتن و سخت بودن سبب نابودی سرعت زمان تمرکز خواهد شد. اما افزایش سرعت از یکسو به کاهش مقاومت منجر شده و از سوی دیگر موجب افزایش تمرکز نیرو و استفاده مؤثرتر از آن خواهد شد. در این حالت ما نیازمند بکارگیری مؤثرترین منابع در حیاتی‌ترین کارها هستیم.

۳. قابلیت انعطاف

ناپلئون ارتش را متقاعد کرد که آنها می‌توانند در شرایط مختلف به سرعت عکس‌العمل نشان دهند البته تا زمانی که مطابق با نقشه راه‌بردی طراحی شده عمل کنند. او معتقد بود که نقشه‌ها ممکن است بر اساس مواردی نظیر پیش‌آمدها، نبوغ فرمانده، ویژگی سپاه و خصوصیات کشور مورد تجدید نظر واقع شوند. ناپلئون به سه شکل از این موارد استفاده می‌کرد:

  • با سازمان‌دهی سپاهش در قالب واحدهای سیال، اطمینان می‌یافت که گروهانش قابلیت انطباق با شرایط جدید را خواهند داشت.
  • با اطمینان یافتن از شناخت هرچه کامل‌تر فرماندهان نسبت به ابعاد مأموریت خود و سامان‌دهی آنها به گونه‌ای که توانایی عملکرد مستقل را داشته باشند.
  • او اطمینان می‌یافت که ارتش به صورت متحد و تحت یک نظام فکری عمل می‌کند و اشخاص در حال خدمت به تنها رهبرشان هستند.

۴. سادگی

بزرگترین رهبران اغلب سادگی را به عنوان عامل اصلی موفقیت خود ذکر می‌کنند. ناپلئون معتقد بود که هنر رزم‌آوری نیازی به حرکات جنگی پیچیده ندارند. بهترین روش، ساده‌ترین آن است. سادگی می‌تواند به معنی اهداف ساده و روشن، فرامین و پیام‌های سرراست، کوتاه و واضح و یا فرآیندهای ساده برای اجرایی کردن طرح‌ها باشد.

۵. ویژگی‌ها

ویژگی‌هایی نظیر راستی، ملایمت، آرامش و مسئولیت‌پذیری، اغلب با رهبران بزرگ همراه بوده‌اند. ناپلئون معتقد بود که یک رهبر باید به همان اندازه که قدرت تفکر دارد دارای این خصوصیات مهم نیز باشد. او برای دستیابی به خواسته‌هایش همیشه اصول شرافت و راستی را حفظ می‌کرد. ناپلئون می‌دانست که هر غارتگری و چپاولگری تا ابد در اذهان سپاهش باقی خواهد ماند. او احترام به فرهنگ‌های دیگر را ترغیب می‌کرد و “برابری” را چراغ راه خود می‌دانست. او همواره به اصولش پایبند بود و حتی در زمانی که در فشار قرار داشت، به جای آنکه طور دیگری رفتار کند هر چیزی را به شکل درستش انجام می‌داد.

۶. نیروی اخلاق

قدرت اخلاق به یک تیم امکان می‌دهد که حتی از سطح انتظارات خود هم فراتر رفته، موانع را پشت سر گذاشته و به جایی برسد که حتی خودش هم تصورش را نمی‌کرد. ناپلئون معتقد بود که در جنگ، همه چیز وابسته به اخلاق است. افراد زمانی به بهترین وجه، کارهای خود را انجام می‌دهند که حس کنند آنچه در حال انجامش هستند با ارزش بوده و تلاش آنها درجهت تحقق یک هدف مهم و ارزشمند است. نیروی اخلاق حتی از تعداد جنگاوران هم در تحقق پیروزی نقش مهم‌تری ایفا می‌کند. ما می‌توانیم با متقاعد کردن مردمانمان نسبت به ارزشمند بودن کاری را که درحال انجامش هستند، پایبندی به اخلاق را گسترش دهیم.

ما برای اینکه حقیقتاٌ موثر واقع شویم نیاز به بکارگیری تمامی این شش اصل داریم.